کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
یلدایلدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

فرشته زندگی ما kimiya omidetayebe

فرشته نویسنده وبلاگ هستم

تو بخند!

  کیمیاجان سلام خوبی؟ وقتی سلام میکنی بخند وقتی کسی سلامت می کند تو بخند وقتی صبح که ازخواب بیدار میشوی واز رختخواب واز اتاق بیرون می آیی تو بخند  وقتی برای صبحانه خوردن آماده ای بخند به صورت بابا ومامان نگاه کن وتو بخند وقتی اگر در هنگام صبحانه خوردن دستت با چاقو اوف شد بخند وقتی موقع مسواک زدن دندانت خونی شد تو بخند وقتی صورتت را با حوله خشک میکنی وبعد میبینی حوله ی بابایی را برداشتی وبوی بزرگترهارا میدهد به اشتباه خودت بخند وقتی موقع کمک به مامان برای جمع آوری سفره اگر بشقابی از دستت افتاد  بخند اخم نکن دنیا که به سر نیامده سرویس ظرفتون نا...
12 دی 1390

سال نو میلادی مبارک....................................................

        یادش بخیر اون قدیما.............   توقصه ها برامون از بابانوئل میگفتن    ازاینکه وقتل بیاد با خودش چی میاره.......................   ومابچه های حوش باور فکرمیکردیم اگه به حرف برزگترا گوش بکنیم وزود بخوابیم صبح که بیداربشیم بابانوئل یک کادوی خوب که معمولا اسباب بازی ویا عروسک برامون میاره خوش به حال اون وقت واون حال وروزمون.......... ...
12 دی 1390

چه جالب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1111

نانازم سلام ا امروز باخودم گفتم ببینم وبلاگت یکساله شده یا نه ؟که باز خودمونو کمی لوس کنیم وباز یک جشن یکسالگی وبلاگتو بگیریم تا به تاریخ اولین پست نگاه کردم دیدم دقیقا با شب تولد خودم یکی شده اینم حالا بعداز یکسال فهمیدم خوب ببینیم در این مدت چه کردیم؟دوستان جدید پیدانکردیم که کردیم مطالب جدید یاد نگرفتیم که گرفتیم  آپلود کردن یاد گرفتیم ادیت کردن بلد بودیم کاملترشو یاد گرفتیم با فرشته های زندگی دیگران بزرگ شدیم فکریدیم اندیشیدیم تبادل لینک کردیم برا مریضاشون دعا کردیم نصیحت کردیم نصیحت پذیرفتیم با آبروی کسی بازی نکردیم دل کسی را نشکستیم تا تونستیم باب طبع همه بخصوص خود...
4 دی 1390

اوقات بیکاری

عزیز دلم کیمیاجون سلام عمه عسلم نه سلام عسل عمه ! خ وب ناراحت نشو عسلی من امروز که 62روز از سال تحصیلی میگذرد من عمه عسل شما!از اول مهر که تقریبا دوماهی میگذرد نه اینکه همیشه صبح اول وقت در مدرسه حاضر میشدم وتا پایان وقت اداری در مدرسه بودم در این مدت سالهای فرهنگی بودنم همیشه صبح زود بیدار میشدم ولی از اول مهر امسال صبح ها کمی میخوابم وپس از بیداری وانجام امور خانه کارهای هنری مانند بافتنی انجام میدم واهم آنها بافت لباس برای شما خانم خانماست هروقت بیکاری که دارم فورا میلهای بافتنی که گویاخودشان پادرمی آورند وبه سراغم میان منوخوب واحیانا بدجوری سرگرم می کنند که ا...
3 دی 1390

تولدمامان , وبجا آوردن قضای شب یلدا

  ماچله نشینان شب یلدای حسینیم ماتم زدگان غم عظمای حسینیم ما غرق عزای پسرفاطمه هستیم ما تا به سحر محو تماشای حسینیم یلدای همه تان حسینی باد یک شاخه گل تقدیم مامانی     کیمیای نازنینم سلام عسلم! امشب شب یلداست وطبق برنامه ی هرسال که همه دور هم جمع میشوند امسال ما هیچ برنامه ای نداشتیم وخیلی معمولی گذراندیم میخواهم ببینم اگه یکسال شب یلدا میوه نخوریم چه میشود اگه آجیل نخوریم چه بلایی سرمان می آید اگر هندوانه نوش جان نکنیم چه خواهدشد ؟نکنه تمام بلایای آسمانی بر سرمان نازل شود؟آنوقت مردم چه میگویند؟بی خیال بابا اینها همه آیینهایی است که ما برای خودمان قرار دادیم وگرنه حکم که نیست ما...
2 دی 1390